برندسازی در فضای دیجیتال، از زبان توحید علیاشرفی، فرید شکریه و شهاب عسکریان
فهرست مطلب
مطلبی که میخوانید گزارشی است از رووم دیام برد با حضور توحید علیاشرفی، شهاب عسکریان و فرید شکریه که پیرامون موضوع برندسازی و دیجیتال برندینگ به گفتوگو پرداختهاند.
شما میتوانید از این لینک، عضو کلاب دیام برد شده و رومهای بعدی ما را بصورت زنده دنبال کنید!
فرید شکریه
برند حس و درکی است که در مخاطب موقع شنیدن نام و نشان شرکت ایجاد میشود. برندینگ قولهایی است که شما به مخاطبانتان باید ارائه کنید، درصورت انجام درست آن قول، برند شما ایجاد میشود.
برای برندینگ ابتدا ارزشهایمان را در سایت محصولمان معلوم میکنیم، گام بعدی استفاده از سایت و ابزارهای دیجیتال مارکتینگ است. باید به این مسئله فکر کنیم که میخواهیم چه پیامی را و با چه ابزاری در به بهصرفهترین حالت، به گوش مخاطبانمان برسانیم!
زمانی که یک کمپین مثلا میخواهد از طریق اینفلوئنسرها اجرا شود، پشتیبان آن برند باید چک کند که: آیا برند دوست دارد پیام این کمپین از زبان آنها منتشر شود؟ مخاطبشان در چه سطح فکری هستند؟ به چه چیزی علاقه دارند؟ و آنها میخواهند چه اتفاقی بیفتد؟
شهاب عسکریان
در انتخابها و تصمیمگیریها بر اساس میزان درگیری که داریم، احساسمان و تفکرمان متفاوت است.
بیشتر درگیریها پیرامون قیمت محصول است. ما نسبت به اینکه
۱-کسبوکار در چه حوزهای است
۲-مخاطب برای انتخاب محصول چقدر فکر میکند
۳-چه فرایند را طی میکنند
۴-چقدر احساسی، منطقی یا عملگرا تصمیم میگیرند
انتخاب میکنیم چگونه و با چه استراتژی تبلیغ کنیم. کسبوکارها باید مخاطبان را بر اساس طبقه سنی، دلیل خرید محصول و… بخشبندی کنند و برند را برای گروه خاصی شکل دهند. برندی که برای همه طراحی شود برای هیچ کس نیست!
توانایی درگیر شدن مخاطب را میتوان به سه گروه تقسیم کرد و مورد بررسی قرار داد:
۱-شناختی: آگاهی برند، ترجیح برند و…
۲-احساسی: اثربخشی پیامهای مارکتینگ، تداعی برند، تصویر برند و…
۳-رفتاری: به اشتراک گذاشتن، لایک، مشارکت در کمپینها و…
از طریق این سه مورد میتوان میزان درگیری مخاطبان شرایط برند را تشخیص داد.
توحید علیاشرفی
فضای دیجیتال پر از امکانات قوی و وسیع است. برندینگ دیجیتال استفاده از این امکانات برای برندسازی است و برند یک تصویر ذهنی یکپارچه در ذهن مخاطب است، که برای کمپانی مزیتهای متفاوتی دارد.
این برندسازی طبق ارزشهای آن کمپانی شکل میگیرد. گاها اصلا تصویر شفافی از هویت مفهومی برند حتی برای مدیران آن مجموعه تعریف نشده است. در این صورت برندسازی یکپارچهایی در ذهن مخاطب (چه در برندسازی آفلاین و آنلاین) صورت نخواهد گرفت. از الزامات برندینگ طراحی مناسب هویت مفهومی برند است.
استفاده از فضایدیجیتال سبب شفافتر و مهمتر شدن برخی مباحث نسبت به قبل میشود. برای کمپانیهایی که میخواهند در آینده دیجیتال برندینگ انجام دهند، مباحثی مانند Self Image (تصویر از خود) و Reflection (بازتاب) برایشان مهم میشود. چون بعدا شبکههای اجتماعی کانال ارتباطی آنها خواهند شد.
این برندها باید در فضای Self Image (تصویر از خود) هویت برند خوبی را برای خود طراحی کنند، یعنی مشتری وقتی از محصول من استفاده میکند، چه چیزی درمورد خودش فکر میکند و علاوه بر آن برند باید طراحی مناسبی برای Reflection (بازتاب) داشته باشد، به نظری که مردم درمورد کسی که از محصول یا خدمات شما استفاده میکند، دارند Reflection (بازتاب) میگویند.
استراتژی فرآیندی آبشاری است، یعنی فعالیتهای پایین دستی در بستر فعالیتهای بالا دستی انجام میشود. خلاقیت و اهداف کوتاه مدت نباید استراتژی برند را تغییر دهد.
پیوند بازاریابی استراتژیک (تحقیقات بازار، هدفگذاری، تقسیمبندی و…) و استراتژی برند (هویت مفهومی و…) سبب یکپارچی برندینگ خواهدشد. برندینگ نیز مانند اثرمرکب شامل فعالیتهای جزئی ولی داری تاثیر طولانی است. حفظ یکپارچگی حتی امکان دارد در کوتاه مدت به ضرر باشد ولی منفعتی بلند در آینده را فراهم میسازد.
باید KPI (شاخص کلیدی عملکرد) برندینگ را تعیین کنیم و در هر کمپینی DPI (تصمیم)های مختلف را جدا کنیم، به دلیل همپوشانی مختصری که مطالب با هم دارند، به طور دقیق نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. اگر KPIها دقیق مشخص شوند، راه فراری از نتیجه کمپین برای هیچ کس وجود نخواهد داشت.
از ابزارهای سنجش Search Console و Google Trends میتوان برای تایید میزان موفقیت کمپین استفاده کرد. اگر هر کدام از این استراتژیها آگاهسازی یا هدفگذاری را به صورت افراطی و یکجانبه اجرا کنیم، موجب ضرر خواهد بود. چرا که کمپینی موفق خواهد بود که هر دو استراتژی را با هم اجرا کند و برای تشخیص KPI به پرسشنامههایی شامل سوالاتی مانند “نام اولین برند در صنعت مذکور” ،”نام برند بعدی برای در همان صنعت” و… باید اشاره کرد.