سنجاب
اصول و استراتژی بازاریابی

چه فاکتورهایی یک مارکتر خوب را از یک مارکتر بد متمایز می‌کند؟ یادداشتی از مدیر بازاریابی بین‌الملل متا

الهه صالحی الهه صالحی
31 خرداد 1403
زمان مطالعه: 3 دقیقه
چه فاکتورهایی یک مارکتر خوب را از یک مارکتر بد متمایز می‌کند؟ یادداشتی از مدیر بازاریابی بین‌الملل متا

در دنیای پویای بازاریابی امروز، تفاوت بین یک بازاریاب موفق و یک بازاریاب بد به عنوان کلیدی برای تحقق اهداف تجاری یک برند اهمیت یافته و از سوی دیگر چالش‌ها و فرصت‌های عصر دیجیتال به سرعت تغییراتی را در رویکرد بازاریابان ایجاد کرده است. در همین رابطه دیو کافمن، مدیر ارشد بازاریابی بین‌الملل در حوزه‌های  VR، MR  و متاورس در متا، با الهام بر مقاله بن هوروویتز (مدیر محصول خوب/ مدیر محصول بد)، به تحلیل مهم‌ترین ویژگی‌هایی پرداخته است که یک مارکتر خوب را از بقیه متمایز می‌کند. آنچه در ادامه می‌خوانید به نوعی نظر شخصی دیو کافمن است که در رسانه MarketingDive منتشر شده است.

بازاریابان خوب تفاوت بین استراتژی، چشم‌انداز و تاکتیک‌ها را به خوبی می‌دانند اما بازاریابان بد از این اصطلاحات را باهم اشتباه می‌گیرند.

بازاریابان خوب برای آموزش بازاریابی، یادگیری مداوم و تخصص ارزش قائل هستند، اما بازاریابان بد تصور می‌کنند که برای کار کردن تنها به هوش ذاتی، تجربه گذشته و غریزه نیاز دارند.

بازاریابان خوب 4Pها را به درستی می‌شناسند و درک می‌کنند و پس از آن روی تشخیص، استراتژی و اجرا تمرکز می‌کنند اما بازاریابان بد در همان ابتدای کار به سراغ تاکتیک‌های تبلیغاتی می‌روند.

بازاریابان خوب ارزش بازارگرایی، تحقیق، تقسیم بندی و هدف‌گذاری را می‌فهمند ولی بازاریابان بد تصور می‌کنند که این مفاهیم برای عصر دیجیتال کهنه شده‌اند و بی‌ربط به این عصر هستند.

بازاریابان خوب رقابت، پیچیدگی‌های بازار، شرایط و ویژگی‌های شرکت خود، مزیت‌های رقابتی، نقاط ضعف خود و مخاطبان را درک می کنند اما بازاریاب‌های بد بدون مخاطب شناسی، عموم مردم را هدف می‌گیرند، پرسوناهای اشتباهی می‌سازند و عوام فریبی می‌کنند.

بازاریابان خوب می دانند که “محصول” یکی از 4P است، اما بازاریاب‌های بد فکر می‌کنند پس از تولید یک محصول است که کارشان آغاز می‌شود. در حقیقت مدیران محصول، بازاریان کاردرست را به عنوان همکار اصلی خود در توسعه یک محصول قلمداد می‌کنند اما تنها پس از توسعه محصول و برای تبلیغ آن است که به سراغ بازاریابان بد می‌روند.

بازاریابان خوب کارشان با اعداد و ارقام عالی است اما بازاریابان بد نمی‌توانند به درستی اهداف خود را به شما بگویند. بازاریابان خوب مدام در حال مرتب کردن برنامه‌ریز‌ی‌های طولانی مدت هستند، ولی بازاریابان بد اجرای یک کمپین جدید را جشن می‌گیرند و فکر می‌کنند همه چیز را برنامه‌ریزی کرده‌اند.

بازاریابان خوب می دانند که یک بریف عالی را چطور بنویسند چه چیزی لازم است و مورد اعتماد آژانس‌ها هستند. آنها ارزش خلاقیت را می‌دانند. بازاریابان خوب به درستی درک می‌کنند که معنای «برند» چیست درحالی‌که بازاریان بد، برند را در حد انتخاب فونت و طراحی لوگو می‌شناسند.

بازاریابان خوب می دانند که چگونه با مشتری تعامل کرده و او را نسبت به برند وفادار کنند تا برای دفعات آینده نیز مشتری به آنها رجوع کند اما بازاریابان بد گمان می‌کنند تعامل با مشتری پس از فروش کالا یا خدمات باید به پایان برسد.

بازاریابان خوب اهمیت حفظ و نگهداشت اسناد، ارتباطات و به اشتراک گذاری اطلاعات را درک می‌کنند و به طور مداوم فرآیندها را بهبود داده و ابزارها و زیرساخت‌های مقیاس‌پذیر را شناسایی می‌کنند اما در مقابل بازاریابان بد همان مراحل دستی و ناکارآمدی را حفظ می‌کنند.

بازاریابان خوب از گفتن «نمی‌دانم» نمی‌ترسند و همه چیز را امتحان می‌کنند ولی بازاریابان بد ترسو هستند و زیاد از آنها جملاتی مانند «این مسئولیت بیشتر از حقوق من است» می‌شنوید.

 

ادزتو
به اشتراک بگذارید:
الهه صالحی
الهه صالحی
روزنامه‌نگاری خوانده‌م و عاشق رسانه‌م؛ دی‌ام برد برای من فرصت جدیدی بود که بیشتر از دنیای جذاب مارکتینگ بدونم.
نظرات

در حال بارگیری کپچا...

فرهاد
فرهاد

این مطلب عالی بود. دم تیم خوب دی ام برد گرم

فرهاد
فرهاد

این مطلب عالی بود. دمتون گرم

ادزتو